معنی منظومه‌ای از اخوان ثالث

لغت نامه دهخدا

اخوان

اخوان. [اِخ ْ] (ع اِ) ج ِ اَخ. برادران. دوستان. برادرخواندگان:
بدان ای پدر کان جوانان من
که هستند همزاد و اخوان من
ز خانه مرا چون بدشت آختند
برهنه بچاهم درانداختند.
شمسی (یوسف و زلیخا).
اخوان بفتح بدین معنی خطاست. (غیاث اللغات).

اخوان. [اِخ ْ] (معرب، اِ) خُوان. خِوان. معرب خوان فارسی. (منتهی الارب). هرچه بر وی طعام خورند. در حدیث است «: حتی ان ّ اهل الاخوان لیجتمعون » و رُوی الخوان.


ثالث

ثالث. [ل ِ] (ع ص، اِ) نعت فاعلی از ثلث. || سوم. || سه کننده. || شخص خارجی: و هر راز که ثالثی در آن محرم نشود هر آینه از اشاعت مصون ماند. (کلیله و دمنه).
- شخص ثالث، در مرافعات آنکه نه مدعی و نه مدعی علیه است و دعوی مابه الادّعا کند. (اصطلاح عدلیه).

فرهنگ فارسی هوشیار

اخوان

(تک: اخ) برادران از یک پدر و مادر (اسم) تثنیه اخ دو برادر، در فارسی غالبا بخطا بجای اخوان یعنی برادران بکار برند. (اسم) جمع اخ برادران دوستان برادر خواندگان. یا اخوان سلطنت. برادران شاه. یا اخوان صدق. یاران راستین. یا اخوان صفا. یاران یکدل و یک جهت، درویشان هم مسلک، اخوان الصفا ء.

واژه پیشنهادی

اثر مهدی اخوان ثالث

بهترین امید


اثری از مهدی اخوان ثالث

دوزخ اما سرد

پاییز در زندان

معادل ابجد

منظومه‌ای از اخوان ثالث

2749

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری